
نشست تخصصی «مانا و همسایگانش در بستر باستانشناسی عصر آهن غرب ایران» در موزه ملی ایران روز شنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۱ از ساعت ۱۰ تا ۱۳ در سالن نشست موزه ایران باستان با ارائه چهار سخنرانی برگزار شد. جبرئیل نوکنده، رئیس کل موزه ملی ایران، در ابتدای برنامه در خصوص چرایی برگزاری این نشست گفت: «با استرداد آجرهای مانایی لعابدار بوکان از کشور سوئیس و برگزاری نمایشگاه آن در موزه ملی ایران (۲۳ اسفند ۱۴۰۰ تا ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱)، موزه ماموستا حقیقی بوکان (۲۸ خرداد تا ۳۱ تیرماه ۱۴۰۱) و موزه باستانشناسی اورمیه (۵ مرداد تا ۱ مهرماه ۱۴۰۱) بنا داشتیم که نشستی در خصوص ماناها برگزار کنیم. در همین زمان مطلع شدیم که یانوشا کرپنر، استاد دانشگاه مونستر آلمان، به دعوت موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران در تهران حضور خواهند داشت و ایشان در کاوشهای پشدر یافتههایی دارند که بیشتر از آنکه با هنر آشوریان همخوانی داشته باشد، با عصر آهن غرب ایران و پادشاهی مانا همخوان است، به همین دلیل این نشست را با حضور ایشان و سه تن از اساتید ایرانی برنامهریزی کردیم». نوکنده برای مخاطبان صفحه اینستاگرام موزه ملی ایران که به صورت برخط این برنامه را دنبال میکردند هم مژده داد که برنامه ضبط خواهد شد و علاوه بر بارگذاری در صفحه اینستاگرام موزه، در صفحه آپارات موزه ملی ایران هم در دسترس علاقهمندان خواهد بود.
یانوشا کرپبر: باستانشناسی آشور نو با عصر آهن غرب ایران پیوند میخورد
سخنران نخست برنامه یانوشا کرپنر، استاد دانشگاه مونستر آلمان، بودند که در حال کاوش محوطههای قَلاتی دینکا و گردی بازار در منطقه پشدر کردستان عراق در دامنه شرقی کوههای زاگرس در شمال شرزمین آشور باستان هستند. کرپنر ضمن تشریح موقعیت جغرافیای تاریخی منطقه و نقش متون آشوری در بازترسیم معادلات سیاسی ـ جغرافیایی منطقه به اهمیت دادههای باستانشناسی دو طرف در این زمینه اشاره کرد. وی تشریح کرد که هنگامی که پادشاهی آشور بین شهرهای آشور، نینوا و اربیل، در قرن نهم پیشازمیلاد به یک قدرت بزرگ و امپراتوری تبدیل شد، قلمروی تحت کنترل خود را مستقیماً از مرکز سازماندهی میکرد و بهتدریج در نواحی تابعه گسترش داد. در پایان قرن هفتم پیشازمیلاد، مادها، نقش ارزندهای در سقوط امپراتوری آشور داشتند. از آنجایی که منابع مکتوب بومی منطقه وجود ندارد، اطلاعات ما در مورد مردم زاگرس عمدتاً از منابع مکتوب آشوری به دست میآید، که دیدگاه حاکمان آشوری را با منافع سیاسی، اقتصادی و استراتژیک خود دربر میگیرد. دادههای معماری، سفال و باستانشناسی به دست آمده از کاوشهای جدید در دشت پشدر در سرچشمه زاب کوچک در مرز ایران و عراق امروزی دادههای جدیدی را ارائه میدهد که بینش عمیقی از زندگی مردمان زاگرسنشین و ساختارهای اجتماعی قبل و بعد از الحاق به آشور و فرهنگ مادی آن ارائه میکند. این دادهها ارتباط نزدیکی را با سکونتگاههای مانایی در غرب ایران نشان میدهد، به همین دلیل است که نقطه شروع خوبی برای پیوند بیشتر تاریخ و باستانشناسی ایران و غرب آشور فراهم آورده است.
مهرداد ملکزاده: در همدان به سازههای هگمتانه مادی دست یافتهایم.
سخنران دوم این نشست مهرداد ملکزاده، عضو هیئت علمی پژوهشکده باستانشناسی بودند که در سالهای اخیر کاوشهایی را در هگمتانه همدان انجام دادهاند. ملکزاده با اشاره به نام چند تن از پیشگامان مطالعات باستانشناسی عصر آهن ایران از جمله رابرت دایسون، کاوشگر حسنلو، کایلر یانگ، کاوشگر گودین تپه، ولفرام کلایس، کاوشگر بسطام، و معرفی مقالاتی از آنها و نکات ارزشمندی که از دید پژوهشگران مغفول مانده است توضیح داد که از دیرباز یکی از مهمترین اهداف باستانشناسی دوران تاریخی ایران یافتن موقعیت هَگمَتانَ، پایتخت مادها، بوده است. مادها در تواریخ باستانی نام و نشان نمایانی داشتهاند ولی باستانشناسی تا به امروز در مشخص کردن جمیع احوال فرهنگی آنان چندان کامیاب نبوده است. در ایران امروز جستجوی هَگمَتانَ از یک هدف منحصراً باستانشناختی بسی فراتر رفته و به یک مسئلۀ فرهنگی ـ اجتماعی و ملی مبدل شده است. از دهۀ ۱۳۴۰ خورشیدی با تصویبنامۀ مجلس شورای ملی (وقت) و با سرمایهگذاری کلان معنوی و مادی مجموعۀ بناها، سازهها، املاک، رقبات، و مستغلات قسمتهایی از بافت تاریخی شهر همدان، موسوم به محلۀ سرقلعه و بخش مرتفعتر آن: قلعۀ شاه داراب، خریداری و تخریب و آواربرداری شد تا با مبدل شدن به چهرۀ یک تپه و محوطۀ باستانی پذیرای شروع عملیات بلندپروازانۀ کاوش میدانی باشد. کار اجرایی کاوش عملاً دو دهه دیرتر و از آغاز دهۀ ۱۳۶۰ شروع شد و به همت چند نسل از باستانشناسان ایرانی و نامورانی چون محمدرحیم صراف، و زندهیاد مسعود آذرنوش و … تا به امروز، بهتفریق و با وقفههایی کوتاه و بلند، در ۲۳ فصل ادامۀ یافته است. ملکزاده اشاره کرد که وی در سه متر پایینتر از عمقی که امروزه حفاری شده است موفق به یافتن سازههایی از دوره ماد شده است و اگر در بخشهایی که امکان کاوش هنوز وجود دارد بتوان در مقیاس وسیعی سطح محوطه هگمتانه را لایهبرداری کنیم بقایای سازههای مادی را خواهیم یافت. سازههایی که وی در کاوشها و گمانهزنیهای محدود بقایای آنها را مشاهده کرده است.
یوسف حسنزاده: شاخصههای باستانشناسانه برای پادشاهی مانا قابل ترسیم است
سخنران سوم این نشست، یوسف حسنزاده، رئیس گروه پژوهش موزه ملی ایران بود که در دو دهه اخیر تمرکز مطالعاتی خود را بر روی باستانشناسی مانا گذاشته است و در تعدادی از این کاوشها حضور داشته است. حسنزاده اشاره کرد که هسته مرکزی پادشاهی مانا در جنوب دریاچه اورمیه و شمال دریاچه زریبار در رشتهکوههای زاگرس در غرب ایران از قرن ۹ تا ۶ پیشازمیلاد قرار داشته است. تا همین اواخر، دانش ما درباره ماناییها بیشتر از متون آشوری و در مواردی نادر از کتیبههای اورارتویی به دست میآمد. در پنج دهه اخیر، یافتههای نوین از بررسیها و کاوشهای باستانشناسی جنبههای دیگری از فرهنگ ماناها را برای ما آشکار کرده است. بیشتر این کاوشها یا به کل منتشر نشدهاند و یا بسیار موجز و مختصر در نشریات ایرانی چاپ شدهاند. وی در این سخنرانی تلاش کرد که به ترسیم چشماندازی از وضعیت دانش ما از فرهنگ ماناها براساس نتایج کاوشهای باستانشناسی اخیر بپردازد. وی اشاره کرد که لازم است مبنایی باستانشناختی برای فرهنگ مانا ترسیم کنیم و در صورت انتشار صحیح آنچه تا امروز کاویدهایم ترسیم نسبی و قابل استناد این مبنای باستانشناختی دور از انتظار نیست.
کامیار عبدی: پارسیان از معماری و حکومتداری اورارتوییان بهره بردند
سخنران پایانی این نشست کامیار عبدی، استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، بودند که سخنرانی خود را با عنوان «اورارتوییان و پارسیان: برخورد نزدیک از نوع چندم؟» ارائه کردند. کامیار عبدی اشاره کرد که زمانی که هخامنشیان حکومت خود را شکل دادند تقریبا اورارتوییان به طور کامل از صفحه روزگار محو شده بودند، و در نسخه فارسی باستان کتیبه بیستون داریوش از آنان با عنوان «ارامنه» یاد شده است. ابهام اینجاست که پرا بین مواد فرهنگی و روشهای کشورداری آنان شباهتهایی به چشم میخورد که نمیتوان آن را نادیده گرفت و به نظر میرسد هخامنشیان آشنایی بیشتری با اوراتوییان داشتهاند. عبدی با بررسی دیدگاههای مختلف در مورد روشهای مهاجرت و حضور پارسیان در جنوب ایران و مسیرهای احتمالی مهاجرت و بیان فرضیات مطرحشده در این زمینه به نحوه آشنایی این دو فرهنگ و تشابهات فرهنگی آنان در مواردی چون تدفین، معماری، کشورداری و … پرداخت.